|
جمعه 9 اسفند 1392برچسب:, :: 16:28 :: نويسنده : مژگان کارگر
ممنونم که به وبلاگ ماسر زده اید امیدوارم از وبلاگ ما خوشتان آمده باشد
نویسنده ی متن:مژگان کارگر
بار پروردگارا...
آن گاه که گردش روزگار بروفق مراد نچرخید و کشتی آرزوهای مرا در دل امواج دریا غرق کرد"
تنها و بی پناه روی تکه تخنه ای شکسته در این دریا ی پر تلاطم رها شدم و یگانه تکیه گاهم تو بودی پی با تکیه بر بی
شمار نعمت هایی که به
من ارزانی داشتی خودم را به قایق ایی رساندم
آه"چه خوش بختن آنان که والدین شان راه سعادت و نیک بختی را برایشان حتی قبل از تولد هموار میکنند اما چه بسا
بودندافرادی که در کمل ناز و نعمت راه با بیراهه اشتباه گرفتند و مسیر را به اشتباه انتخاب کردند.
پس ای بی همتای دست گیر"دستم گیر و مرا از قعر ناب سامانی ها و ناملایمات به ساحل نجات وآرامش رهنمون ساز که بزرگان دین و ادب درست گفته اند که با توکل بر زات اقدس ربوی و با تکیه بر داشته ها والطاف بی کران یزدانی می توان به کمال و سعادت رسید.
ای زات مقدس"دعای خیر پدر ومادر را بد رقه ی راهم ساز و بر تلاش خستگی ناپذیر وبی شاءبه ام بیفزار تا بتوانم
کشتی آرزو های الهی خود را
به سرمنزل مقصود برسانم و هر گز حیف و دریغ و افسوس از ناکرده هایم نداشتع باشم"از نا کرده هایی که می
توانستند مرا از ناکامی ها برها وندانستم
مرا از ناکامی ها برها وندانستم.
هر چه تو خواهی نه آن می شود هر چه خدا خواست همان می شود
با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هر چه خواهی کن.
نویسنده:مژگان کارگر
صفحه قبل 1 صفحه بعد |